اصول طراحی دکوراسیون داخلی

الزامات اساس معماری داخلی ساده است: مکانی برای خواب ، تهیه غذا ، غذا خوردن و شاید کار. مکانی که کمی نور دارد و در برابر آب و هوا محافظت می شود. اتاق یک نفره با دیوارها و سقف محکم ، یک در ، یک پنجره و یک بخش از وسایل ضروری است. که البته می توان همه چیز را لوکس در نظر گرفت. با ما در ادامه مقاله اصول طراحی دکوراسیون داخلی همراه باشید.

الزامات اساسی معماری داخلی ساده است: مکانی برای خواب ، تهیه غذا ، غذا خوردن و شاید کار. مکانی که کمی نور دارد و در برابر آب و هوا محافظت می شود. اتاق یک نفره با دیوارها و سقف محکم ، یک در ، یک پنجره و یک بخش از وسایل ضروری است. که البته می توان همه چیز را لوکس در نظر گرفت.

معماری داخلی برای واحدهای اجتماعی تولید می شود: فرد ، خانواده، اقوام و افراد وابسته به آنها ، جامعه کاری و حتی حیوانات.

این سرپناه برای عملکردهای فیزیکی اساسی زندگی و گاهی برای فعالیتهای تجاری ، صنعتی یا کشاورزی که نه تنها خانواده را در بر می گیرد ، بلکه دربرگیرنده امنیت نیز است، بوجود می آید.

 

کنترل فضای داخلی در معماری

 

کنترل محیط از طریق طراحی پلان و پوسته بیرونی ساختمان نمی تواند کامل باشد ، زیرا گرما و سرما ، نور و صداها به داخل نفوذ می کنند ، که با برنامه ریزی فضاها و تغییرات بیشتر می توانند تغییر کنند. توسط دستگاه های تهویه مخصوص دما ، نور و صدا همه تحت تأثیر اندازه و شکل فضاهای داخلی ، نحوه اتصال فضاها و مصالح به کار رفته در کف ، دیوارها ، سقف و اثاثیه هستند. هوای گرم ممکن است با تنظیم ارتفاع سقف و منابع تهویه حفظ یا آزاد شود. نور نسبت به رنگ و بافت سطوح منعکس می شود و ممکن است با دیوارهای تیره و ناهموار کاهش یابد و با دیوارهای روشن و صاف افزایش یابد. صداها توسط برخی از مواد منتقل می شوند و توسط برخی دیگر جذب می شوند و ممکن است با فرم داخلی و با استفاده از مصالح ساختاری یا کاربردی که با چگالی ، ضخامت و بافت آنها امواج صوتی را تقویت یا محدود می کنند ، کنترل شوند. دستگاههای تهویه مطبوع تنها بخش کوچکی از معماری را قبل از معرفی سیستمهای مکانیکی و الکتریکی در قرن 19 ایفا کردند. شومینه تقریباً تنها روش کنترل دما بود (اگرچه رومیان باستان سیستم آب مدرن را برای گرمایش تابشی پیش بینی می کردند). چراغ های سوختی و شمع ها باید متحرک باشند و بیشتر در حوزه دکوراسیون هستند تا معماری. همین امر در مورد ملیله کاری و آویزهایی که برای اهداف آکوستیکی و جلوگیری از پیش نویس ها استفاده می شود صادق است. امروزه گرمایش ، عایق بندی ، تهویه مطبوع ، روشنایی و روشهای صوتی به بخشهای اصلی برنامه معماری تبدیل شده است. این امکانات و راحتی های صنعتی شدن، محیط را به گونه ای کارآمد، کنترل می کند که معمار معاصر در استفاده یا کنارگذاشتن بسیاری از رویکردهای سنتی در طراحی فضا و طراحی داخلی مختار است.

 

۱_ معماری “Vernacular”

در بسیاری از کشورهای جهان امروز ، حتی در جایی که ساختمان ها در حال تغییر مداوم بوده اند ، انواع مسکن با منشاء باستانی یا ماقبل تاریخ مورد استفاده قرار می گیرد. به عنوان مثال ، در ایالات متحده صنعتی ، انبارها بر اساس طرحی که در اروپا در هزاره اول قبل از میلاد استفاده شده است ، ساخته می شوند.

ابزارهایی که تحول پویایی از سبک معماری را در ساختمان های عمومی ایجاد می کنند ، معمولاً در خانه و مزرعه غیرفعال هستند.

فشار اقتصادی عامل اصلی است که باعث می شود افراد عادی خواسته های خود را به سطحی بسیار کمتر از آنچه فناوری زمان خود قادر به حفظ آن است محدود کنند. اغلب افراد ساختارهای جدیدی را با تکنیک های قدیمی می سازند زیرا آزمایش و نوآوری بیشتر از تکرار هزینه بر است. اما در فرهنگ های ثروتمند ، مجوزها و آداب و رسوم اقتصادی، معماری را تشویق می کند تا از جمله امکانات بهداشتی ، روشنایی ، گرمایش ، و همچنین مناطق جداگانه برای کارکردهای مجزا داشته باشد ، و ممکن است به عنوان یک ضرورت تلقی شود. به همین دلایل تمایل به جایگزینی خانه های محافظه کارانه با آرمان های معماری نموده و تأکید بر عملکردی پویا و مفید دارد.

 

۲_معماری برای بیان قدرت

با افزایش ثروت و عملکردهای رسا ، می توان نوع خاصی از ساختمان ها با معماری داخلی ایجاد کرد که ممکن است معماری« قدرت »نامیده شود.

تقریباً در هر تمدنی ، الگوی جامعه به تعدادی از اعضای خود این قدرت را می دهد که از منابع جامعه در ساخت خانه ها ، کاخ ها ، ویلاها ، باغها و مکانهای تفریحی خود استفاده کنند. این تعداد معدودی که مزایای آنها معمولاً ناشی از تمایزات اقتصادی ، مذهبی یا طبقاتی است ، می توانند از تنوع بی نهایت فعالیتهای داخلی مرتبط با آداب و رسوم موقعیت خود برخوردار شوند. این موارد حتی می تواند شامل وظایف مشترک نیز باشد، مانند: کاخ امپراتورهای فلاویایی در روم باستان فعالیت های دولت و سیستم قضایی را در بر می گرفت. کاخ ورسای ،به تنهایی یک شهر کامل با ملزومات و تجملات زندگی چندین هزار نفر از هر طبقه را فراهم می کرد و مرکز حکومت امپراتوری لویی چهاردهم بود. معماری قدرت نیز ممکن است عملکرد بیانی پیچیده ای داشته باشد ، زیرا نماد قدرت با ظرافت یا نمایش ، مسئولیت یا ضرورت (و اغلب خطا) قدرتمندان است. از آنجا که این عملکرد معمولاً نه برای جلب رضایت مشتریان ، بلکه برای نشان دادن موقعیت اجتماعی آنها به دیگران است، معماری قدرت به صورت جمعی و داخلی تبدیل می شود. در دموکراسی هایی مانند یونان باستان و در دنیای مدرن غرب ، این نمایش قدرت ممکن است کمتر به چشم بخورد ، اما هنوز قابل تشخیص است.

۳_ساختمان هایی با استفاده گروهی

نوع سوم معماری داخلی بیشتر از گروه، واحد را در بر می گیرد و بنابراین عمومی و خصوصی است. این امر از طریق توسعه گسترده مسکن انبوه در جهان مدرن ، که در آن افراد یا خانواده ها، فضای زندگی را در خانه های متعدد یا در واحدهای تولید شده است، بوجود می آورد.

ساختمان ها و بناهای عمومی که توسط انواع مختلفی از فرهنگها تولید می شود: توسط دولتهای جمعی برای برابری استانداردهای زندگی ، توسط مستبدان برای اطمینان از نیروی کار مطیع ، و توسط سیستمهای فئودالی یا کاست برای گرد آوردن اعضای یک طبقه.

خانه آپارتمانی به طور مستقل توسط رومیان امپراتوری دوران باستان متناسب با شرایط شهری و توسط سرخپوستان آمریکایی متناسب با شرایط کشاورزی ساخته شد. معماری گروهی نیز می تواند معماری قدرتمندی باشد ، به ویژه هنگامی که ارزش زمین آنقدر زیاد باشد که حتی افراد ثروتمند نتوانند به صورت خصوصی بنای خود را بسازند ، مانند قرن 17 در Place des Vosges در پاریس ، جایی که عمارت های اشرافی به طور یکنواخت در اطراف یک میدان طراحی شده بودند ، یا در آپارتمانهای قرن 18 در شهرها و آبگرمهای انگلیسی.

اگرچه بیشتر معماری داخلی قرن 20 از سبک و تکنیک های گذشته استفاده می کرد ، اما استثنائات بیشتر و بیشتر برای توسعه معماری، بیش از گذشته است. این امر به این دلیل است که توزیع ثروت و قدرت در نقاطی از جهان که معماری از اهمیت حیاتی برخوردار است ، گسترده است و دولت مدرن مسئولیت مسکن با کیفیت را بر عهده گرفته است.

 چرا باید در معماری از سبک مینیمالیسم استفاده کنیم؟ 

مینیمالیسم – این واژه ای است که ما اغلب می شنویم ، اما واقعاً به چه معناست؟ بسته به دیدگاه ما ، مینیمالیسم می تواند به موارد مختلفی مربوط باشد. به عنوان مثال ، روند خانه های کوچک تا حدی با ایده ی زندگی ساده همراه است. سبک زندگی مینیمالیستی از مردم می خواهد تا در مورد آنچه واقعاً در زندگی آنها ضروری است تأمل کنند و از بی نظمی – جسمانی یا معنوی – بکاهند.

ما در این مقاله سعی داریم با تعریف و بررسی مینیمالیسم در معماری به سوال چرا باید در معماری از سبک مینیمالیسم استفاده کنیم؟ پاسخ دهید، پس با ما همراه باشید.

 

مینیمالیسم – این واژه ای است که ما اغلب می شنویم ، اما واقعاً به چه معناست؟ بسته به دیدگاه ما ، مینیمالیسم می تواند به موارد مختلفی مربوط باشد. به عنوان مثال ، روند خانه های کوچک تا حدی با ایده ی زندگی ساده همراه است. سبک زندگی مینیمالیستی از مردم می خواهد تا در مورد آنچه واقعاً در زندگی آنها ضروری است تأمل کنند و از بی نظمی – جسمانی یا معنوی – بکاهند.

 

سبک مینیمالیسم

مینیمالیسم برای هنرهای تجسمی و طراحی نیز اهمیت دارد. اگرچه ممکن است یک اصل ساده به نظر برسد ، اما دستیابی به برتری در سبک مینیمالیستی نیاز به مهارت بالایی دارد. از هنرمندان ، طراحان و معماران می خواهد که همه چیز را به عناصر اساسی خود تقسیم کنند و از اشکال ساده برای تولید آثار هماهنگ استفاده کنند.

 

ما در مجموعه مهندسی پگاه محمدزاده در طراحی های معماری با سبک مینیمالیسم پیش میرویم که نتیجه تجربه و سالها کار در این زمینه می باشد.

 

برای معماری با سبک مینیمالیسم با ما در ارتباط باشید.

 

 تاثیر فرهنگ ژاپن بر مینیمالیسم

مینیمالیسم به شدت تحت تأثیر فرهنگ و فلسفه ژاپنی است ، یک جنبش هنری غربی است که پس از جنگ جهانی دوم ظاهر می شود. از آن زمان ، این یک انتخاب زیباشناختی پایدار است که همچنان در هنر و طراحی معاصر ظاهر می شود.

در حالی که بسیاری از فرهنگ ها بر مفهوم زیبایی سادگی تاکید دارند ، مینیمالیسم بیشترین تأثیر خود را از ژاپن می گیرد. فلسفه ذن ، که به سادگی به عنوان راهی برای دستیابی به آزادی درونی ارزش می دهد ، خود را در معماری ژاپنی نشان می دهد ، که از قرن 18 به بعد به طور فزاینده ای در فرهنگ غرب تأثیرگذار شد. اصول زیبایی شناسی ژاپنی به دنبال زیبایی ذاتی در اشیا هستند و به وضعیت طبیعی آنها ارزش می بخشد. یافتن ارزش در اشکال ساده طبیعت که به عنوان wabi-sabi شناخته می شود ، بر جنبش مینیمالیستی بسیار تأثیرگذار است. یک اصل دیگر که به ma (خلأ) معروف است ، فضاهای باز بزرگ را ایجاد می کند تا خلأ فضایی ایجاد کند که تأمل در مورد اشکال اساسی را بوجود آورد. این مفهوم برای معماری مینیمالیستی معاصر کلیدی است.

در نهایت ، اصل سیجاکو – یا سکون – حالتی را که از طریق مدیتیشن به دست آمده است به طراحی تبدیل می کند. در اینجا ، زیبایی شناسی برای کمک به آرامش ، هماهنگی و تعادل استفاده می شود. به راحتی می توان دید که سادگی طراحی مینیمالیستی دقیقاً برای رسیدن به همین اهداف به نظر می رسد.

همچنین در طراحی و معماری بر اساس اصول فنگ شویی نیز همان مفهوم را ایجاد می کند تا با رفع انباشتگی و هماهنگی بین اجزای ساختمان به تعادل و آرامش دست پیدا کند.

 

برای مطالعه معماری با رویکرد فنگ شویی کلیک کنید.

 

جنبش مینیمالیسم

مینیمالیسم به عنوان یک جنبش مهم هنری آمریکایی در دهه 1960 در نیویورک پدیدار شد. هنرمندان مینیمالیستی که با واکنش مستقیم علیه اکسپرسیونیسم انتزاعی ، نمادگرایی پر زرق و برق را کنار گذاشتند و بر روی مواد تمرکز کردند. این هنرمندان جوان اغلب با مواد صنعتی مانند بتن و فولاد کار می کردند و به جای تمرکز بر احساسات ، به شکل و خواص فیزیکی آنها توجه می کردند. آثار براق و هندسی آنها بر استعاره های مفصل برای تفسیر متکی نبوده و از ارزشهای سنتی هنرهای زیبا اجتناب کرده است. در عوض ، هنرمندان مینیمالیستی غالباً بینندگان را مجبور می کردند تا در مورد چگونگی تأثیر اجسام فیزیکی بر واکنش های آنها با تأمل بر اصولی مانند وزن ، نور و حجم فکر کنند.

 

نقاش و مجسمه ساز آمریکایی فرانک استلا ، چهره ای برجسته در جنبش ، با نقاشی های سیاه خود اصول مینیمالیستی را مثال زد. این مجموعه ، بین سالهای 1958 تا 1960 اجرا شده است ، مجموعه ای از بوم ها است که در آن رنگ مینای سیاه در نوارهای نازک با بوم خام جدا شده است. الگوهای هندسی مکرر بینندگان را مجبور می کند که ارزش سطح صاف را بشناسند و نه این که نقاشی را به عنوان پنجره ای توهم آمیز به دنیای دیگر بنگرند.

 

مدرنیسم و پست مینیمالیسم

 

مینیمالیسم جنبش هنری غالب در ایالات متحده در پایان دهه 1970 بود. سپس به پست مینیمالیسم منجر شد ، واکنشی در برابر ریاضت که شامل هنر بدن ، هنرهای نمایشی و هنرهای خاص می شود.

مدرنیسم را می توان یکی از خوش بینانه ترین سبک های تاریخ معماری توصیف کرد که برگرفته از مفاهیم آرمان گرایی ، نوآوری و تصور مجدد از نحوه زندگی ، کار و تعامل انسان است. همانطور که ما در راهنمای ضروری مدرنیسم AD خود را منعکس کردیم ، فلسفه مدرنیسم هنوز هم بر بسیاری از گفتمان های معماری امروز مسلط است ، حتی اگر جهانی که باعث ظهور مدرنیسم شده است کاملاً تغییر کرده باشد.

 

کلام آخر

مینیمالیسم بیش از یک قرن است که معماری را شکل داده است. جنبش مدرنیستی با پذیرش مواد جدید و رد تزئینات ، معماری مینیمالیستی را از طریق استفاده و عملکرد منطقی پایه گذاری کرد. در طول قرن بیستم ، معماران هنگام کار با شیشه ، فولاد و بتن مسلح به مینیمالیسم بازگشتند. با گذشت زمان ، طرح های مینیمالیستی و مدرنیستی با هزینه ، ساخت و زیبایی بیشتر مرتبط شدند. تا جاییکه خود را در بین طرح های لوکس و چشمگیر باز کرده اند.

اجرای این سبک هماهنگی ویژه ای با محیط اطراف خواهد داشت و به دلیل رعایت سادگی در باطن، کاملاً انعطاف پذیر با تزیینات احتمالی است و به نظر می رسد علاوه بر اینکه امروزه طراحی ها کمی پر زرق و برق تر شده اند اما همچنان پایبندی به اصول اولیه مینیمالیسم وجود دارد و همچنان در سالیان طولانی شاهد اجراهای بی نظیر از این سبک خواهیم بود.